دینا فردید
سیاوش در زمستان ۱۳۰۵ در اصفهان دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی تا پیشرفته خود را در تهران پشت سر گذاشت و در نهایت در سال ۱۳۲۹ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد.
مثل بسیاری از همنسلانش آشنایی با نیما یوشیج، جهان شعری سیاوش را نیز دگرگون کرد. بطوریکه از بسیاری جهات میتوان کسرایی را شاگرد خلف نیما دانست.
خود کسرایی همواره دغدغه شناخت و تحلیل نیما را داشت وهمیشه سعی میکرد نقش خود را در شناساندن نیما به جامعه ادبی بهخوبی ایفا کند.
«او را ستايش كردهايم، بدو فخر بُردهايم، با شهرتش سهيم شدهايم، بر او شوريدهايم و در گمان، از او فراتر رفتهايم. امّا پاس انديشههای او را نداشتهايم. زبان دل افسردگان خاموشی گرفته است. امّا هنوز پيام او به گوش افسردهدلان نرسيده و زهی تأسّف كه دانشپژوهان دانشگاه نيز جايی براي نيما در ادب فارسی نمیشناسند»
کسرایی، شاملو، مرتضی کیوان، هوشنگ ابتهاج و مهدی اخوان ثالث در کنار خود نیما گروهی را بنیان نهادند که تاثیر بسیاری را بر شعر نوی فارسی گذاشت.
«انجمن ادبی شمع سوخته» در دهه ۳۰ توسط اینها شکل گرفت، اما بعدها به مرور راه این افراد از هم جدا شد.
رفاقت سیاوش کسرایی و شاملو به دهه ۳۰ باز میگشت و نقطه اشتراک این رفاقت نیز نیما بود.
اما شاملو کمکم از نیما فاصله گرفت و سخنان تندی در نقد او زد تا همین باعث انفکاک سیاوش کسرایی و هوشنگ ابتهاج از احمد شاملو شود.
جدایی که بعدها ماجرای اخراج کسرایی و ابتهاج را نیز از کانون نویسندگان توسط شاملو و ساعدی رقم زد
کسرایی بهطور قطع از سیاسیترین شاعران نوپرداز ایران به شمار میرود.
او از سال ۱۳۲۷ به عضویت حزب توده درآمد و تا حدود چهل سال بعد از این حزب حمایت کرد.
همین روند نگرش سیاسی کسرایی باعث شد تا زندگی او دچار فراز و نشیبهای بسیاری شود.
از هجرت اجباری از ایران گرفته تا اقامت در افغانستان و شوروی و در نهایت اتریش که آخرین ایستگاه زندگی او بود.
بسیاری معتقدند که کسرایی با مجموعه «مهره سرخ» به نوعی بازگشتی ایدئولوژیک از توده داشت.
نجف دریابندری در این زمینه میگوید:
«گویا در جریان زندگی در شوروی نظرش درباره حکومت شوروی تغییر کرده بود. به طوری که قبل از فوتش یکی از خویشانش که با همسر من دوست است میگفت که سیاوش مخصوصا تأکید کرده که به نجف بگویید من دیگر آن سیاوش قدیم نیستم. دیدم آنچه شما راجع به شوروی میگفتید تا حد زیادی درست است.»
سیاوش کسرایی سرانجام در زمستان ۱۳۷۴ در شصت و هشت سالگی در غربت و پس از سالها دوری از خاک خود رخت از جهان بربست اما فارغ از همهی فراز ونشیبهای زندگیاش، با هنر خود در تاریخ ادبیات ایران مانا شد. چرا که تنها رفیق او در غربتش شعرش بود.
دیدگاهتان را بنویسید