محمد امین اکبرپور*
دوران جوانی در ایران
در هشت سالگی تمبک مینواختم و برای دیدن نواختن استاد ناصر فرهنگفر فیلم کنسرت راست پنجگاه حافظیه به دستم رسید و وقتی دوربین چرخید، نوازندهی تار نظر مرا بهخود جلب کرد. دلیلش شاید متانت، آراستگی، لباس خاص، فاخر و موقر او بود. نکاتی از نوازندگی ایشان در آن دوران را ذکر میکنم:
۱-تاکید بر اجرای اصیل موسیقی دستگاهی منطبق بر زیباییشناسی قاجار
۲-شناساندن دو دستگاه مهجور راستپنجگاه و نوا به جامعه
۳-در سازشان رد پای؛ میرزاها، درویشخان، شهنازی، وزیری، نیداوود، صبا، هرمزی، عبادی، عبدالحسین شهنازی و مجد وجود داشت. از درویش و هرمزی حال، از شهنازی قدرت و ویرتئوزیته، از وزیری تکنیک، از نیداوود و صبا سونوریته، از عبدالحسین و مجد شیرینی مضراب را داشت (نگارنده مقالهای تحت عنوان آنالیز تارنوازی محمدرضا لطفی نوشته است). که در واقع سنت شاگردیکردن را به ما میآموزد تا پس از گذر از آن هنرمند بتواند به امضای شخصی خویش دست یابد. استاد لطفی در یک جمله همهی خوبیهای استادان قبل از خود را داشت؛ همچون وزیری مدرسهی موسیقی مکتبخانهی میرزاعبدالله تاسیس کرد، همچون نیداوود گروه شیدا تشکیل داد، همچون صبا چند ساز را استادانه مینواخت، همچون عارف انقلابی بود و شوریدگی شیدا و شوریده را داشت.
میانسالی، مهاجرت تا پیش از بازگشت مجدد به ایران
بر اساس روند زندگی استاد تلاش میکنم به خصلتهایی از ایشان در ادامه اشاره کنم:
۱-مدیریت: مدیریت در سازماندهی گروهی و استمرار در فعالیت، بازسازی در کنار خلق و ذوق هنری، نوآوری در فرم کلاسیک و در حقیقت ایجاد نوعی حرکت جدید و تاثیرگذار. که از نظر نگارنده با موسیقیش که بر پایهی اصول بود نسل قبل از خودش را (نه به عمد) خانهنشین کرد.
۲-همراهی با مردم: در انقلاب ۵۷ با کانون چاووش و ساختن آثار انقلابی و دوستی با هنرمندان و نویسندگان بزرگی همچون محمود دولتآبادی، مرتضی ممیز…
(نگارنده مقالهای تحت عنوان چاووش نوشته است)
۳-خوش مشربی: داشتن حال و احساس و نگاهی زیباشناسانه. استاد عاشق رنگ و گل بود. در جوانی سفرهای زیادی به ایل قشقایی داشت و همچنین دوستی عمیقی با خانوادهی گرگینپور.
۴-تطبیق با نوع زیست: ایشان در راه شناساندن موسیقی دستگاهی به اقسا نقاط دنیا سفر کرد و این امر از ایشان فردی دنیا دیده ساخته بود.
۵-تصوف: همچون درویشخان و خیلی از استادانش تصوف و فضای عرفانی تاثیر بهسزایی در نگرش موسیقایی او داشت. در بخشی از فعالیتش اجرای کنسرتهای بداهه بر اساس دانش و خلق آثار در لحظه بود که حاصلش تجربیاتی جدید در موسیقی دستگاهی شد. به اعتقاد نگارنده تا قبل از استادان لطفی و علیزاده، بزرگانی همچون صبا، هرمزی و فروتن همیشه مبتنی بر ردیف مینواختند.
۶-کار محلی و فولک: شاید اولین اثر استاد یک اثر محلی گرگانی بود. و در ادامه، همراهیش با خانوادهی کامکار و استفاده از تمهای کردی در برخی از آثارش و اجرای بیاتشیراز بههمراه استاد حسین علیزاده، تجربیاتی از استفادهی موسیقی فولک در آثار ایشان میباشد. اما کلا عقیده داشت که ردیف از موسیقی محلی جداست و موسیقی دستگاهی باید لهجهی رسمی داشته باشد! در تکنوازیهای بداهه هم گاهی از موتیفهای کوچک محلی استفاده کردهاند.
۷-آواز خواندن: وقتی به خواندن استادان صبا و برومند دقت کنیم و لطفیای که پیرو سنت و استادانش است را میشناسیم، در نتیجه آثاری از لطفی خلق میشود که بر اساس؛ سنت، عرفان، فضای انقلابی، آزادگی و عشق است. همچون قافلهسالار که در ادامه در خارج از کشور هم این مدل را پی میگیرند.
۸-خودکفایی: تاسیس موسسه برای نشر آثارش بهخصوص در خارج از کشور، استدیو و صدابردار و ضبطهای شخصی، ادامهی روند گروه با هنرجوهایش
۹-آموزش: که پیرو سنت به روش سینهبهسینه بود و همیشه به این امر میاندیشید تا راهکار جدید ایجاد نماید که در این راستا مقالات زیادی جمعآوری کرد و نگاشت.
۱۰-منتقد: داشتن روحیهی نقد و به چالش کشیدن هنرمندان. هر جا مغایرتی با عقایدش میدید واکنش نشان میداد. و شاید در لحظه چیزی میگفت که به مذاق کسی خوش نیاید اما صلاح هنرمند و موسیقی دستگاهی را در پی داشت.
بازگشت به ایران
استاد لطفی پس از بازگشت به ایران در زمینههایی که ذکر میکنم فعالیتش را پی گرفت:
۱-پس از بررسی اوضاع نوازندگی متوجه شد که هر استادی شیوهی خودش را آموزش داده است و تمام تلاش را کرد تا یک سیستم آموزش واحد منطبق بر رپرتوار موسیقی دستگاهی را همه کار کنند. در مکتبخانهی میرزاعبدالله؛ ردیف میرزاعبدالله و فرمهای موسیقی مثل پیشدرآمدها، چهارمضرابها، تصانیف و رنگهای قدیمی، همچنین بررسی شیوههای مختلف نوازندگی و خوانندگی، سازسازی بهصورت شبانهروزی توسط استاد لطفی پی گرفته شد.
۲-متوجه شد که کمتر کسی مبتنی بر حال و احساس مینوازد. در نتیجه با وامگیری از مکتب اصفهان و بزرگانی چون استادان کسایی و شهناز، کنسرتهایی با عنوان هنر بداههنوازی ترتیب داد و بر اساس چهارچوب ردیف دستگاهی به ابراز احساس و سیر در دنیای تخیل درونی خویش پرداخت.
۳-کنسرتهایی را برپا کرد که به اجرای آثارش میپرداخت. بر اساس علاقمندیش به موسیقی قاجار گروه بازسازی را تشکیل داد (نگارنده افتخار همکاری با این گروه را در آلبوم دوجلدی “یادوارهی ظلی اصفهان و چهارگاه” و کنسرت در کاخ گلستان و فرهنگسرای نیاوران داشته است). بر اساس علاقمندیش به هنر بانوان گروه بانوان شیدا و گروه همنوازان شیدا را پی گرفت و آثار کلاسیک ساختهی خودش را که مبتنی بر ردیف و حال بود، اجرا نمود. آثاری همچون دشتی وطنم ایران، بیاتترک سایهی جان، افشاری یادوارهی عارف، همایون هنر گام زمان و نوای زخمهی ساز
۴-شرکت در جشنوارهی فجر/معتقد بود که تنها فستیوال رسمی موسیقی است و بنابراین باید برای حمایت از موسیقی و هنر جدی شرکت کرد. و به بازسازی موسیقی دوران انقلاب پرداخت و سپیده چاووش ۶ و کاروان شهید چاووش ۸ را اجرا کرد.
۵-شرکت در برنامهی تلویزیونی و رادیو فرهنگ برنامهی نیستان با سری برنامههای شناخت موسیقی دستگاهی و تاریخ موسیقی دستگاهی ایران
۶-تولید آثار در مکان مکتبخانه و آوای شیدا که بهشکل مستقل از امکان استدیو و نشر برخوردار بود.
۷-چاپ بولتن داخلی بهنام ماهنامهی شیدا و کتاب سال شیدا که شامل مجموعه مقالات حوزهی موسیقی بود. عقیدهشان بر این بود که فرمهای موسیقی ما؛ پیشدرآمد، چهارمضراب، تصنیف و رنگ و دستگاهها و بهخصوص مایههای مهجور سابقهی چندانی ندارند و خیلی جا برای کار وجود دارد…
۸-ایشان علاوه بر تحلیل ردیف برای نوازندهها و خوانندهها، کلاس ضربهای ادواری برگزار کرد و در همهی کلاسها نگرش عمیق و مختص خودش را نسبت به تئوری موسیقی دستگاهی دیکته کرد.
۹-جلسات گفت و شنود برگزار کرد و میگفتند که در قدیم فضای نقد و بحث در بین دانشجویان بیشتر بود و تلاش کرد در جلسات فضایی ایجاد شود برای مباحثه و مجادله و در نهایت نتیجهگیری عملی.
در پایان چند تا از خصلتهای اخلاقی استاد را به عرض میرسانم: وقتشناس، جدی در کار، شوخطبع، پیشرو، دلسوز و مهربان، فعال و خستگیناپذیر، با احساس، قدردان، مدیر، دستگیر، و پر عشق
واژهای که زیاد از زبانشان میشد شنید “عشق” بود. یادشان گرامی
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد/عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
* نوازنده و آهنگساز
دیدگاهتان را بنویسید